خاستگاه فراماسونری: فرقه ای اهریمنی یا جامعه خیرخواهان؟
می دانید کشیش جسی جکسون، جورج واشنگتن، ولفگانگ آمادئوس موتزارت، دوک الینگتون و باز آلدرین چه وجه مشترکی با همدیگر دارند؟ همگی اعضای بزرگترین انجمن مخفی جهان، فراماسونها هستند – گروهی که اعضای آن شامل تأثیرگذارترین افراد جهانند و آیینهای مخفیانه آنها از قرنها پیش تا به امروز وجود داشته اند.
صاحب نظران و توطئه پردازان حدس میزنند که جامعه مخفی فراماسونری، ریسمان قدرت و مالی بین المللی را میکشد و مسئول قتلهای بلندپایگان است – حتی برخی ادعا میکنند که اعضای آن شیطان (لوسیفر) را میپرستند.
اما حقیقت این جامعه مخفی کجاست؟ آیا ادعاهای «برادری و عشق و صلح» که گوش جهان را کر کرده، اعتباری دارد؟ با مقاله امروز نجوافکت همراه باشید تا به بررسی جامعه مخفی فراماسونری بپردازیم و نگاهی به وضعیت آن در ایران بیندازیم.
خاستگاه فراماسونری کجاست؟
کلمه فراماسون «Freemason» به معنای «سنگتراش» است. اگرچه جنبش فراماسونری ریشه در اصناف سنگتراشهای قرون وسطایی دارد، اما اکثریت قریب به اتفاق اعضای جنبش ماسونی در حقیقت استاد کار سنگتراشی نیستند. تا به امروز، تاریخچه دقیقی از خاستگاه اصلی اولین ماسونها و چگونگی ظهور این جامعه مخفی در دست نیست و مورد بحث قرار دارد.
تاریخ فراماسونری به طور کلی به دو دوره زمانی تقسیم میشود: قبل و بعد از تشکیل لژ بزرگ انگلستان در سال 1717. حقایق و خاستگاه فراماسونری قبل از وجود لژ بزرگ به طور کامل مشخص نیست. اکثر دانشمندان ماسونی معتقدند که این امر از ظهور لژهای سازمان یافته از سنگ تراشان عملیاتی ناشی میشود که کلیساها و قلعههای قرون وسطی را میساختند. اما فراماسونری در چارچوب آیینی خود از افسانه ای تمثیلی استفاده میکند و ادعا دارد که انجمن برادری توسط سازندگان معبد سلیمان در اورشلیم تأسیس شده است.
سایر نظریههای رایج در مورد منشأ فراماسونری به عوامل مختلفی از جمله شوالیههای معبد، کلیسای کوچک راسلین در اسکاتلند (رابط بین شوالیههای معبد و فراماسونری) اشاره دارند.
تاریخچه شکل مدرن فراماسونری، به عصر روشنگری در قرن هجدهم برمی گردد، یعنی زمانی که انگلیسیهای تحصیل کرده قصد داشتند با دیگران ارتباط برقرار کنند و در مورد مسائل فلسفه، مذهب و زندگی در یک محیط سازمان یافته بحث کنند.
در قرن هجدهم، گروههای مختلف سازمانهای فراماسونی که خود را «انجمنهای برادری» مینامیدند، در قالب سازمانهایی که «لژ بزرگ» نامیده میشد، به هم پیوستند. هر لژ، انجمنی بود که برای برگزاری آیینها و مراسمهای مختلف تشکیل میشد و اعضای جدید جذب میکرد. این گروه که امروزه به عنوان لژ بزرگ انگلستان شناخته میشود، اولین گروه در نوع خود بود.
اولین لژ بزرگ رسمی تنها چند سال پس از اینکه جرج اول، اولین پادشاه هانوفری پادشاهی بریتانیای کبیر، در آگوست سال 1714 به تخت نشست، تأسیس شد. در 24 ژوئن 1717 چهار لژ موجود در انگلیس، در حیاط کلیسای سنت پل لندن گرد هم آمدند و لژ بزرگ انگلیس را تشکیل دادند. امروزه اغلب از همین تاریخ به عنوان روز بنیانگذاری فراماسونری به معنای امروزی آن یاد میشود.
طبق گزارش انجمن ماسونی آمریکای شمالی، تا سال 2020 حدود 898000 فراماسون در ایالات متحده وجود داشته است. تخمین زده میشود که درحال حاضر، حدود 6 میلیون فراماسون در سراسر جهان وجود دارد.
فراماسونری در ایران
فراماسونری در ایران، فعالیت خود را از اواسط دهه 1850 تا اوایل دهه 1860 با تشکیل یک لژ نامنظم (یعنی غیروابسته و غیر رسمی) به نام فراموشخانه آغاز کرد. این حزب توسط میرزا ملکم خان ناظم الدوله، یک اصلاح طلب شهرت طلب و تا حدودی مشکوک، تأسیس شد. بعداً توسط شاگردش عباسقلی خان قزوینی، کوشید لژ او را تحت عنوان لژ آدمیت احیا کند که موفق نشد.
لژ بیداری (که به نام لژ تهران هم شناخته میشد) در 21 آپریل 1908 تأسیس شد و تا اوایل دهه 1920 فعالیت داشت. این لژ، اولین لژ در ایران بود که به یک لژ بزرگ اروپایی به نام L’Ordre Grand Orient de France وابسته بود. با این اوصاف، به عنوان یک لژ معمولی در جریان اصلی سیستم انگلیسی-آمریکایی فراماسونهای باستانی پذیرفته شده به رسمیت شناخته نشد.
لژ پهلوی (یا همایون) در اوایل دهه 1950 (پس از سه دهه اختفای فراماسونری در ایران) علیه دولت محمد مصدق تأسیس شد و بسیاری از اشخاص سرشناس ایرانی در آن عضو بودند. بنابراین، استقرار فراماسونهای انگلیسی-آمریکایی باستانی و پذیرفته شده در ایران در اواسط دهه 1950 آغاز شد و تا دهه 1970 به اوج خود رسید. بی اعتمادی و سوء ظن شدید بسیاری از ایرانیان به فراماسونری و دستور کار آن، منجر به سرکوب نظم، تعطیلی لژها و دیپورت فراماسونها پس از انقلاب اسلامی شد.
از آن زمان، تعداد کمی از فراماسونهای یاقیمانده ایرانی لژ خود را به ایالات متحده منتقل کردند و تحت عنوان لژ بزرگ تبعید شده ایران (Grand Lodge of Iran in Exile) به فعالیتشان ادامه دادند. بسیاری از اعضای این لژ موفق شدند به طور قانونی یا غیرقانونی کشور را ترک کنند و به اروپا، کانادا و ایالات متحده مهاجرت کردند. در نوامبر 1982، هفده استاد سابق لژهای ایرانی طوماری را به شریف امامی فرستادند و خواستار مجوز برای ادامه فعالیت انجمن برادری خود به عنوان اعضای لژ بزرگ ایران شدند. این درخواست پذیرفته شد و جلسه کمیته بزرگ لژ در 22 دسامبر در معبد بزرگ لژ نیویورک تشکیل شد.
فراماسونری: یک فرقه شیطانی، یا یک انجمن مخفی؟
فراماسونری ثابت کرده که برای معتقدان به بسیاری از ادیان یا حتی آتئیستهایی که به هیچ چیز اعتقاد ندارند، جذاب است. شاید تعجب کنید اگر بدانید در سراسر دنیا، اسقفهای فراماسون وجودداشته باشند. به عقیده من، امکان ندارد مسیحیت یا هیچ دین دیگری بتواند با فراماسونری کنار بیاید و ادعاهای آن را بپذیرد. برخی از لیبرالهای امروزی، با استفاده از نام مسیحیت اما هم راستا با فعالیتهای ماسونی کار میکنند. در واقع لیبرالیسم در کلیسا نیز تا حدودی از طریق نفوذ فراماسونری به وجود آمده است.
اکثر ماسونهای درجه 1، 2 و 3 ذاتاً افراد بدی نیستند، بلکه فریب خورده اند. برای این دسته افراد، تقریباً غیرممکن است که بفهمند فریب داده شده اند. طراحی سیستم به گونهای انجام شده که فراماسونها با اظهار صداقت و مظلومیت، جوامع را به سمت خود جذب میکنند تا تصویر متشخص و موجهی از خود در ذهن دنیا ایجاد کنند.
اما با تمام ادعاهای آزادی و تساوی، ماسونها اجازه ندارند هیچ اعمال مذهبی را آشکارا در لژهای خود انجام دهند یا سخنی از خدا به میان بیاورند. هر دینی که روی زمین خدا وجود دارد، در نظر یک فراماسون وزنی مشابه تمام ادیان دیگر خواهد داشت. فراماسونری نه یک فرقه است (که خودش را دینی مثل مسیحیت جا بزند و کتاب مقدس خودش را منتشر کند)، و نه یک مذهب. بلکه جنبشی مشرکانه است که در هر سطح آن، مناسکی مخفی و سوال برانگیز وجود دارند. رک بگویم، هیچ انسان عاقلی که ذره ای احترام برای خود قائل باشد اجازه اجرای چنین مناسکی بر روی خود را نمیدهد.
کلیسای انگلیس، فراماسونری را بدعت گذار اعلام کرده و امروزه، فراماسونری شک و تردید زیادی را برانگیخته که بیراه و بی دلیل نیز نیست. امروزه اینترنت پلتفرمی برای بیان چنین دیدگاههایی در دسترس همگان قرار داده و مردمان، نسبت به دو دهه گذشته آگاهی بیشتری کسب کرده اند.
به قول معروف «همه جوامع را از ثمرات آنها خواهید شناخت…» ثمرات فراماسونری چیزی نیست جز غرور؛ خود درستکار پنداری (فراماسونها تمایل دارند که خودشان را بالاتر از بقیه ما بدانند)؛ شرک (معمار بزرگ جهان (Great Architect of the Universe)، خدایی که ما میشناسیم نیست)؛ فریب؛ بی صداقتی؛ فساد (عمداً در مورد عناصر جزئی تر و تاریک فراماسونری به تازه واردان هیچ چیز گفته نمیشود)؛ مفهوم و تعریف نادرست خدا (عیسی و لوسیفر به عنوان دو طرف یک خدا دیده میشوند)؛ مخفی کاری (اعضا نمی توانند درباره آنچه در لژ میگذرد حتی با همسرانشان صحبت کنند)؛ حرص و آز برای پیشرفت، ثروت و قدرت (وعده وعیدهایی که به اعضا داده میشود)؛ و رستاخیز کذب (مراسمی نمادین از حکایت اولین ماسون، که در آن عضو جدید «کشته» شده و «به زندگی بازمیگردد»).
حتی عبارات سوگندهای وفاداری اعضای تازه وارد، یکی یکی پیش برده میشوند. فرد هرگز نخواهد دانست که قرار است به چه چیز پایبند باشد، تا زمانی که سوگند یاد کند و به جایی برسد که دیگر راه برگشتی نیست.
فراماسونری مجموعهای از روشهای اهریمنسازی و نظاممند آیینی است که به نوعی جای ادیان اسرارآمیز باستانی را پر کرده؛ یعنی مراسم پرستش مخفی خدایان پاگان. برخلاف چیزی که خود فراماسونها ادعا میکنند، هر لژ فراماسونی به نوعی یک معبد به حساب میآید.
فراماسونری مجموعه ای از خدایان را میپذیرد که باید پرستش شوند:
- معمار بزرگ جهان.
- یهبولون: مکاشفه ای از نام واقعی خدا:
- یَه: خدای بنی اسرائیل.
- بو: (=بعل) خدای شامیان.
- لون: خدای مصری اوزیریس از عالم اموات.
- اهورامزدا – روح نور: خدای طبیعت زرتشتی که در ایران با آتش پرستش میشد.
- اُم هندوها: (برهما – ویشنا – شیوا).
- الله: خدای مسلمانان و محمدیان.
- لوسیفر: شیطان.
این آخری نگرانکننده است، چون به نظر میرسد که شیطان واقعاً در کسوت خود به عنوان حامل نور در کار بوده و نیروهای شیطانی را به هم میرساند.
جک هریس در کتاب خود به نام «فراماسونری: فرقه ای نامرئی در میان ما»، ریشهها و باورهای فراماسونری را شرح میدهد. در اینجا فقط چند جمله آورده ایم که به طور تصادفی از کتاب او انتخاب شده اند:
- آموزههای انسان گرایانه فراماسونری، کاتالیزور اولیه ای خواهد بود که به دجال اجازه میدهد در طول دوره مصیبت به قدرت برسد.
- فراماسونری در تمام سطوح جامعه، از جمله منبرها و وزارتخانهها، حتی سازمانهای آموزشی و تربیتی ما نفوذ کرده است.
- فراماسونری یکی از فریبکاریهای اصلی شیطان است. فراماسونری در قلب انسانها و ملتها معبد میسازد. اما هر تلاشی برای ساختن معبد روحانی تنها از طریق قدرت روح القدس میتواند موفق باشد.
- در غلاطیان 1، 6-10، پولس لعنت الهی را بر همه کسانی میفرستد که میخواهند انجیل دیگری به جز آنچه مسیح از سمت خدا برای آدمیان آورده است، موعظه کنند. دو نیروی معنوی مجزا در جهان در حال کار هستند. یکی از خداست و دیگری از شیطان. کدام یک از این دو نیروی معنوی فراماسونری را کنترل میکند؟
- بسیاری از مسیحیان بر این باورند که به دلیل دستکاری هوشمندانه اصطلاحات کتاب مقدس، خدا را در اتاق اقامتگاه میپرستند. در عوض، آنها به خدای فراماسونری – یعنی خدای طبیعت گرایی – احترام میگذارند، نه خدای کتاب مقدس.
- فراماسونری به یقین خدا را با این ادعا که کتاب مقدس برنامه زندگیست، به تمسخر میگیرد. اعمال ماسونی، مانند سوگندهای خون ریزی و مناسک مخفی، ضد مسیحی هستند. این یک فرقه عمل محور است و ایمان هیچ ربطی به آموزههای آن ندارد.
- فراماسونری به هر ماهیت والایی که عقیده داشته باشد، در انتها عاملی وحدت گراست، نه تثلیثی که مسیحیت باشد. مسیح و روح القدس بخشی از پرستش فراماسونها نیستند.
- مراسم تشییع جنازه ماسونی به جای هر گروه مذهبی، مستلزم این است که لژ، کنترل انحصاری تشییع جنازه و آخرین مراسم را تحت کنترل بگیرد؛ فارغ از اینکه طرف متوفی مسیحی بوده، یهودی یا هندو. اعضای لژ فراماسونی در مراسم با جواهرات و پیش بند پاگانی، دستکش سفید به دست و کلاه بلند به سر حاضر میشوند.
مناسک آغازین برای معرفی اعضای جدید لژ فراماسونی، پر از سنتهای نامطلوب با مضامین مشرکانه است. این آیینها هم نماد آغاز و هم یادآوری مجازاتها برای کسانی هستند که کلامی از اسرار ماسونها را لو بدهند. موارد قتل اعضایی که سری از اسرار ماسونها را لو داده باشند، کم نیستند.
نگرش ماسونها به گناه و جنایت، به این بستگی دارد که آیا ماسونهای دیگر در گناه یا جنایت دخیل باشند یا خیر. به عنوان مثال، ماسونها معتقدند که نباید با همسران برخی از اعضای سلسله مراتب لژ مرتکب عمل شنیعی شوند، اما درباره همسران غیرماسونها چنین اعتقادی ندارند.
مال خودشان مال است، مال بقیه بیت المال. هیچ ماسونی نباید از ماسونهای دیگر دزدی کند، اما دزدی از غیرماسونها مانعی ندارد. و این تنها بخشی از اعمال تبعیض آمیز و سوال برانگیز فراماسونهاست. ماسونها هرگز چنین حقایقی را فاش نخواهند کرد، حتی اگر آنها را بدانند.
با تمام این اوصاف، بازهم میتوان ادعای ماسونها درباره «برادری و صلح» را پذیرفت؟
دیدگاه ما در مورد فراماسونری
من و شمایی که فراماسون نیستیم، ممکن است فقط یک تصور مبهم در مورد فراماسونری داشته باشیم. با این حال، فراماسونری (اگر نگوییم فرقه) حرکتی است که همه باید از آن آگاه باشند. نفوذ قابل توجه آن در جامعه در همه سطوح و در طول قرنها، جایی برای شک باقی نمیگذارد. زندگی شما هم احتمالاً تحت تأثیر آموزههای ماسونی قرار دارد، چه از آن آگاه باشید یا نه. ماسونها مراقب خودشان هستند و حتی خود را بالاتر از قانون میدانند.
سخن آخر
فراماسونری در طول تاریخ، نسبت به مراسم و نمادهای خود بسیار مخفیانه عمل میکند. گروهی مرموز که اعضایش پشت درهای بسته جمع میشوند، مناسکی مخفی انجام میدهند و سزای فاش شدن اسرارشان اعدام باشد، قطعاً انواع اسطورههای عجیب و غریب و تئوریهای توطئه را به خود جذب میکند. همچنین از آنجایی که غالباً سیاستمداران و بازرگانان بلندپایه عضو این گروه بوده اند، سخن درباره اداره جهان به دست فراماسونرها فراوان است.
البته با تمام این اوصاف، هنوز هیچ مدرکی در ارتباط با صحت یا کذب توطئههای مطرح شده در دست نداریم و هیچ کس وجود ندارد که حقیقتی را در این باره بداند.
نظر شما چیست؟ اگر تئوریهایی شنیده اید یا به ذهنتان رسیده که مایلید در میان بگذارید، میتوانید در بخش نظرات ما و سایر دوستان را آگاه کنید! منتظر شما هستیم.
سؤالات متداول
حقیقت اهداف فراماسونری چیست؟
هنوز پاسخ دقیقی برای این سوال مشخص نیست. اگر در اینترنت جستجو کنید یا بکوشید در مقالات و کتابها پاسخی بیابید، تنها چیزی که تحویل خواهید گرفت صحبتهایی در ارتباط با ماهیت خیرخواهانه فراماسونری و تلاش برای «خوبتر شدن مردان خوب» خواهد بود. مشخص است که جامعه مخفی فراماسونری، صرفاً برای اعمال خیرخواهانه سر برنیاورده است اما هنوز مدرکی محکم در دست نداریم که با قطعیت درباره مقاصد فراماسونها صحبتی کنیم.
آیا نمادهای فراماسونری در ایران وجود دارند؟
متاسفانه در ایران همچنان برخی به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه از نمادهای فراماسونری استفاده میکنند. این نمادها در گوشه و کنار شهر، تزئینات و نقش دیوارها، اکسسوریها و البسه به چشم میخورند.